خوانش گروهی، تجربهای متفاوت
خوانندهگان کتابهای ناصر یوسفی در ارتباط و مشارکت باهم
خوانش گروهی، تجربهای متفاوت
خوانندهگان کتابهای ناصر یوسفی در ارتباط و مشارکت باهم
معمولاً این که هنرمند و یا نویسندهای کار و اثر خود را به معرض نقد و بررسی هماهنگی بگذارد، کار سخت و دشواری است. این که مخاطب و خوانندههای اثر بتوانند در فضایی عمومی کار را به نقد بکشند و یا تجربههای خود را پیرامون آن اثر بیان کنند، حداقل در جامعهی ایران خیلی رواج ندارد.
تقریباً نویسندهها و هنرمندان ترجیح میدهند مخاطبان فقط کارهای آنها را بخوانند و یا ببینند. متأسفانه این باور وجود دارد: این منتقدین و متخصصان هستند که میبایست دربارهی یک اثر هنری و یا ادبی نظر بدهند و نویسنده و یا هنرمند را راهنمایی کنند.
اما ناصر یوسفی تجربهی متفاوتی را از ۴ سال پیش آغاز کرده است. او داستانهایش را با مخاطبین اصلی خود به اشتراک میگذارد و از آنها یعنی کودکان، نوجوانان، معلمان و خانوادهها میخواهد نظرات خود را بیان کنند و تجربههای خود را با او در میان بگذارند.
با آغاز کار شبکههای اجتماعی از جمله تلگرام، یوسفی یک گروه عمومی در تلگرام را راهاندازی میکند. او خوانندگان کتاب "محلهی شکر خانوم" را دعوت میکند که در این گروه تلگرامی کتاب را نقد کنند و تجربههای خود را به اشتراک بگذارند.
پس از مدت کوتاهی صدها نفر وارد این گروه میشوند. همهگی کتاب شکر خانوم را خواندهاند و یا در حال خوانش آن هستند. نقدها، نظرات و حتی پیشنهادها پیرامون این داستان شروع میشود. شرکتکنندگان با صراحت نظر خود را بیان میکنند و دیدگاههای خود را با نویسنده سهیم میشوند. طبیعی است که برخی از این نظرات تند است. گروهی داستان را به یک فضای خوشبینانه و بدون درد تشبیه میکنند و ذهنیت نویسنده را نقد میکنند. این که یوسفی مثل همیشه یک دنیای ایدهآل را به تصویر میکشد. در عین حال گروههای بسیاری تجربههای خود را بیان میکنند که این مجموعه چهقدر به حال خوب آنها کمک کرده است و چهقدر فضای صلحآمیز زندگی جمعی در این داستانها به خوبی نشان داده شده است.
استقبال از این گروه به گونهای پیش میرود که اعضای گروه پیشنهاد میدهند که دوباره این کتاب را به شیوهی خوانش گروهی پیش ببرند.
با کمک یوسفی این خوانش گروهی مدیریت میشود.
یوسفی هر هفته یکی از داستانهای کتاب را معرفی میکند و سپس از شرکتکنندگان درخواست میکند که فعالیتهایی پیرامون آن موضوع انجام دهند و یا تجربههای خود را بیان کنند. مانند:
مراقبت از کودکان معلول در محله
حمایت از درختهایی که در خطر قطع شدن هستند
مراقبت از حیوانهای سطح شهر
توجه به سالمندان
مادران باردار
مهاجرین
افراد دوزبانه و …
هر کدام از این مفاهیم در یکی از داستانهای شکر خانوم دیده میشود. یعنی هر داستان موجب شکلگیری فعالیتهایی در سطح جامعه میشود.
موضوع مراقبت از سالمندان تبدیل به ماه مادربزرگها و پدربزرگها میشود و گروههای مختلف در سطح کشور فعالیتهایی را با هدف حمایت از سالمندان انجام میدهند. برای مثال:
گروهی از جوانان در شهر بندرعباس به خانههای افراد سالمند میروند و خانه های آنها را رنگآمیزی میکنند.
در شهر بابل در محلهای برای سالمندان به همراه کودکان و نوجوانان مهمانی برگزار میشود.
در روستایی در شمال ایران سالمندان دعوت میشوند تا برای کودکان و نوجوانان شعر بخوانند و خاطره تعریف کنند.
و در بسیاری از شهرهای ایران درب خانههای سالمندان به روی مردم و بهویژه به روی کودکان و نوجوانان باز میشود.
به عبارتی هر یک از داستانهای شکر خانوم تبدیل به یک پروژهی بسیار متنوع اجتماعی در سطح جامعهی محلی میشود.
این کار در عین حال موجب میشود که افراد بیشتری علاقه مند شوند که داستان محلهی شکر خانوم را بخوانند.
عنوان "شکر خانوم" این روزها اصطلاحی برای معرفی مهربانی، عشق و توجه به دیگران شده است.
این تجربه نزدیک به یک سال طول میکشد و صدها فعالیت اجتماعی در گوشه و کنار کشور رخ میدهد.
در سال دوم خوانندگان آثار یوسفی پیشنهاد خوانش کتاب "آسمان ارغوانی بود" را میدهند. داستانی عاشقانه که تصویر ویژهای از عشق صادقانه را بیان میکند.
آشر پارچهفروش دورهگرد یهودی است که عاشق نارگل (دختری مسلمان) در یکی از روستاها میشود. آشر آنقدر همیشه تهدید و تحقیر شده است که جرأت نمیکند عشق خود را به نارگل بیان کند.
نارگل دختر زیبای روستا است که شیفتهی آشر میشود و میکوشد عشق خود را به آشر نشان دهد، اما آشر متوجه این عشق نیست.
عماد جوان دیگری در روستا است که از کودکی عاشق نارگل است. حضور آشر دورهگرد پارچهفروش را مزاحم خود میبیند. او متوجه عشق نارگل به آشر شده است. عماد از روی ترس میکوشد آشر را از روستا بیرون کند.
اعضای گروه به خوانش این کتاب میپردازند. کتاب آسمان ارغوانی بود بر خلاف کتاب شکر خانوم، تبدیل به یک جریان فردی برای شناخت خود میشود.
اعضای گروه کتاب را میخوانند و هر کدام درباره آشر، نارگل و عماد و یا دربارهی کلیت داستان نظر میدهند. خیلیها از این که برای اولین بار دربارهی زندگی یهودیان داستانی را میخوانند هیجانزده میشوند.
اما این خوانش گروهی موجب میشود که اعضای گروه موقعیت خود را با این سه شخصیت بررسی کنند. به عبارتی داستان فرصتی برای تجربههای فردی میشود. خیلیها مینویسند که در زندگیشان گاه آشر بودهاند و خود را پنهان کرده اند و گاه مانند عماد مجذوب شدهاند و گاه مانند نارگل منتظر بودهاند تا کسی به آنها ابراز عشق کند.
سومین تجربهی گروه با کتاب «و باز هم سفر» آغاز میشود. با خوانش این کتاب در صفحههای اجتماعی تعداد اعضای گروه از ۲۰۰۰ نفر نیز بیشتر میشود. همهی شرکتکنندگان بهویژه نوجوانان مشتاقند که با کل گروه کتاب را بخوانند و تجربههای خود را در گروه به اشتراک بگذارند.
کتاب «و باز هم سفر» و این گروه تلگرامی فرصت دیگری را نیز فراهم میکند. تعدادی از معلمها و یا گروههایی که با نوجوانان کار میکنند، کتاب را با گروههای نوجوانان میخوانند. بسیاری از کتابدارها نیز در مدارس با نوجوانان کتاب «و باز هم سفر» را میخوانند. کتاب «و باز هم سفر» خیلی زود تبدیل به یکی از کتابهای محبوب نوجوانان ایران میشود و طی ۳ سال پنج نوبت بازچاپ میشود. موردی که در بین کتابهای نوجوانان ایران بسیار کم پیدا میشود.
و تجربهی بعدی یوسفی در خوانش گروهی کتاب «طعم سیب زرد» است.
این بار خوانندگان یوسفی با یک داستان کاملاً واقعگرا روبهرو شدند. داستان دربارهی سینا یک پسر دبیرستانی است که با همکلاسیهای مهاجر افغان خود دوستی مخفیانه برقرار میکند. او دوستی خود را پنهان میکند تا مورد قضاوت سایر همکلاسیهای خود قرار نگیرد. سینا در طی این مسیر با سایر بخشهای پنهان و مخفی خود روبهرو میشود و متوجه میشود که چهقدر ابعاد زندگی خود و خانوادهی خود را پنهان کرده است. این داستان تلاشی است تا نوجوانان جرأت کنند و ترسهای خود را پنهان نکنند.
در این برنامه نیز خوانندگان کتاب میکوشند که بخشهای پنهان زندگی خود را شناسایی کنند و با آنها روبهرو شوند.
رویهمرفته میتوان گفت تجربهی خوانش گروهی و نقد و بررسی، و بیان تجربههای جمعی توسط خوانندگان اصلی کتابها کار سخت، اما ارزشمندی است. گویی یوسفی نمیترسد که با قضاوت و یا نقدهای تند روبهرو شود.
اما همین جریان موجب شده است که یوسفی با خوانندگان خود ارتباط مستقیمتری پیدا کند و بتواند از نزدیک با نظرات و دیدگاههای خود آشنا شود.
فرصت خوانش گروهی در صفحههای اجتماعی تجربهای بسیار نو در حوزهی ادبیات کودکان و نوجوانان است. در تمام این چهار سال به نظر میرسد نویسندهی دیگری جرأت نکرده است تا آثار خود را این چنین مستقیم در معرض نقد و بررسی و تحلیل بگذارد و این که اجازه دهد خوانندگان اصلی دربارهی کار نظر بدهند.
اگرچه به نظر کار سختی میرسد، اما همین کار موجب شده تا گروههای مختلفی از نوجوانان و یا معلمان و مربیان کارهای یوسفی را بخوانند و دربارهی کارهای او اظهار نظر کنند.
به اشتراک گذاشتن داستانها در صفحههای اجتماعی میتواند الگوی خوبی برای سایر نویسندگان برای ارتباطگیری با مخاطبان خود باشد.
نکته: تمام کتابهای معرفیشده در این گزارش از آثار منتشرشدهی ناصر یوسفی هستند.