تا کنون بیش از ۳۲ کتاب از ناصر یوسفی برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است. بیش از ۵۰ قصه نیز در نشریات و مجموعههای گوناگون از وی منتشر شده.
او یکی از نویسندههایی است که در ۳۰ سال گذشته به طور حرفهای برای کودکان مینویسد و منظم آثاری از خود را به دست کودکان و نوجوانان میرساند.
اما او شاید از کمشمار نویسندگانی است که در تمام این سالها تجربهی مستقیم و کار رودررو با گروههای مختلف کودکان دارد و سعی میکند که با ارتباط گرفتن با گروههای مختلف کودکان بتواند نیازهای کودکان را بشناسد.
تنوع ارتباطها و فعالیتهایی که یوسفی با کودکان داشته و یا برای کودکان انجام داده است، قابل توجه است.
یوسفی از سال ۱۳۷۰ تمرکز خود را به گسترش مهدهای کودک در مناطق محروم اختصاص داد. او تلاش کرد تا با کمک همکاران خود در مؤسسهی پژوهشی کودکان دنیا ایدهی مهدهای روستایی را به جامعهی ایران معرفی کند.
او در سال ۷۵ در ۴ روستا به شکل آزمایشی مهد کودک روستایی را راهاندازی میکند. در بسیاری از روستاها دختران نوجوان به خاطر مراقبت از خواهران و برادران کوچک خود خانهنشین میشدند و نمیتوانستند به مدرسه بروند. راهاندازی مهد کودک فرصتی بود تا کودکان خردسال پذیرش شوند و دختران بتوانند از مدرسه استفاده کنند.
ایدهی مهدهای روستایی چندین سال کار میشود تا این که با کمک یونیسف و سازمان بهزیستی به عنوان یک سازمان دولتی، ایدهی مهدهای روستایی پذیرفته میشود و در طی ۲ سال بیش از ۸۰۰۰ مهد کودک در روستاهای ایران راهاندازی میشوند.
با توجه به تجربههای یوسفی و همکارانش، مسئولیت آموزش مربیان مهدهای روستایی را به عهده میگیرند و برای مربیان روستایی جزوههای آموزشی تهیه میکنند.
یوسفی این امکان را پیدا میکند که به روستاهای مختلف کشور سر بزند و از نزدیک با کودکان ارتباط بگیرد. با آنها بازی کند، قصه بخواند و به آموزش آنها یاری برساند.
در سال ۱۳۷۶ کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان از مؤسسهی پژوهشی کودکان دنیا درخواست میکند تا در اردوگاههای پناهندگان افغان و عراقی برای کودکان پناهنده مهد کودک راهاندازی کنند.
یوسفی این مسئولیت را میپذیرد و به همراه تعدادی از کارشناسان برای مدتی به اردوگاههای پناهندهها میرود و با بچهها و مربیان آنها کار میکند.
روی هم نزدیک به ۸ مهد کودک در ۴ اردوگاه پناهندگان راهاندازی میشود. اما پس از مدتی اجازهی ورود به اردوگاههای پناهندگان به آنها داده نمیشود. اما این کار موجب نمیشود تا او و همکارانش از کار برای پناهندگان غافل شوند.
آنها راهی پیدا میکند و با پناهندگانی که در حاشیهی شهر تهران زندگی میکنند، ارتباط میگیرند. از سال ۷۸ یوسفی با مهاجران افغان وارد ارتباط گسترده میشود و به آموزش زنان و دختران مهاجر میپردازد تا آنها بتوانند مهدهای خانگی را به نفع کودکان خود سازماندهی کنند.
از آن سال تا کنون صدها دختر مهاجر افغان به واسطهی برنامههای مؤسسه آموزش دیدهاند و در ایران و افغانستان مهدهایی را به نفع کودکان سازماندهی کردهاند.
در سال ۸۲ یوسفی از راه یونیسف راهی شهر زاهدان میشود. زاهدان یکی از شهرهای مرزی در شرق ایران و هممرز افغانستان و پاکستان است. شهری که شاخصهای استاندارد زندگی کودکان در آن بسیار پایین است. سوءتغذیه، نبود بهداشت، آموزش، مرگ و میر کودکان و … از جمله مسائل حاد کودکان خردسال در این منطقه است.
یوسفی و همکارانش در شهر زاهدان و در حاشیهی شهر تلاش میکنند تا برای کودکان خردسال مهدهای کودک را راهاندازی کنند و در این مهدها به آموزش کودکان بپردازد.
در فراخوانی از دختران بومی شهر دعوت میشود تا برای آموزش کودکان داوطلب شوند. در طی ۵ سال صدها دختر جوان داوطلب میشوند تا آموزشهای پیشدبستانی را بگذرانند و در مهدهای حاشیهی شهر به نفع کودکان فعالیت کنند.
هر سال بیش از ۲۰۰۰ کودک ۴ تا ۶ سال در پایگاههایی که آنها راهانداختهاند، تحت پوشش قرار میگیرند. مهدهای کودک حاشیهی شهر زاهدان پس از مدتی تبدیل به پایگاهی برای توجه به رشد همهجانبهی کودکان خردسال میشود .تغذیهی کودکان، توجه به ریزمغذیها و همچنین توجه به بهداشت آنها در دستور کار این مراکز قرار میگیرد.
یوسفی نزدیک به ۵ سال به طور منظم به زاهدان رفت و آمد میکند و هزاران کودک از برنامههای آموزشی این مهدها بهره مند میشوند.
این ارتباط مستقیم با کودکان محروم موجب میشود که او شکل ویژهای از فقر و محرومیت را در این گروه از کودکان ببیند و با آنها ارتباط برقرار کند؛ اما یوسفی به خودش اجازه نداد که در فقر کودکان خود را محدود کند. بلکه او کوشید به این فکر کند که چهگونه میتواند به کودکان کمک کند تا آموزشهایی متناسب با نیاز خود را تجربه کنند. آموزشهایی که بتواند به رشد همهجانبهی آنها یاری برساند.
برنامههای آموزش کودکان در حاشیهی شهر زاهدان تبدیل به پروژههای متنوع توسعه برای جامعهی محلی شد. آموزش دختران، آموزش زنان، توجه به ریزمغذیها، پیشگیری از بیماریهای واگیردار و … در برنامههای این گروه از کودکان قرار گرفت.
ادارهی آموزش و پرورش زاهدان در گردهمآیی سالانهی دوستداران کودک در شهر زاهدان پس از ۵ سال اعلام کرد، کودکانی که در دورههای آموزشی مهدهای کودک مؤسسهی کودکان دنیا شرکت کردهاند، بهتر وارد دبستان میشوند و کمتر ترک تحصیل میکنند.
بخش دیگری از برنامههای آموزشی یوسفی و همکارانش کار با کودکان در شرایط بحران بود.
او در اولین روزهای پس از زمینلزرهی بم در سال ۱۳۸۱ و زمینلزرهی کرمانشاه در سال ۱۳۹۶ در منطقه حاضر میشود و برنامههایی را برای مراقبت از کودکان در شرایط بحران سازماندهی میکند و سپس برنامههای متنوعی را برای این کودکان اجرا میکنند.
یوسفی در عین حال برنامههایی نیز برای کودکان اقلیتهای دینی در ایران ساماندهی میکند و میکوشد که تجربههای خود را با این گروه از کودکان و مربیان در میان بگذارد.
توجه به کودکان معلول، کودکان اتیسم، کودکان کار و خیابان و … از دیگر برنامههایی است که یوسفی در کارنامهی خود دارد.
او در عین حال به گروههای سنی مختلف نیز توجه کرده است. مدتها در مهدهای کودک با نوزادان و کودکان زیر ۲ سال کار کرده است. سالها به عنوان مربی و برنامهریز آموزشی در کودکستانهای شهری و در مناطق مختلف با کودکان زیر ۶ سال برنامههای بازی و قصهگویی داشته است.
همین طور کار با کودکان دبستانی و سپس با گروههای مختلف نوجوانان در تهران و شهرهای مختلف کشور برنامههای مشترکی داشته است.
کودکان بسیاری از سراسر کشور برای او نامه مینویسند و نظرهای خود را در این نامهها بیان میکنند. او همچنین به دیدن کودکان در شهرهای مختلف میرود و پای صحبت کودکان و نوجوانانی که داستانهای او را میخوانند مینشیند.
تجربهی او در کار با کودکان بسیار متنوع است. از کودکان محروم تا کودکان در مناطق خوب شهری. از کودکان روستایی تا کودکان حاشیهی شهرهای بزرگ. این کار مستمر و تنوع در ارتباطگیری با کودکان موجب شده است که او زبان کودکان را بشناسد و با زبان و نیازهای کودکان و نوجوانان داستانهایی را منتشر کند.
شاید به همین دلیل است که گروههای گوناگون کودکان و نوجوانان در شهرهای بسیاری خوانندگان خوب و وفاداری برای ناصر یوسفی هستند.